دربررسی ملاک ها ومحورهای امربه معروف ونهی از منکر الهی و امربه منکر ونهی از معروف شیطانی به معیار عدالت در امر ونهی الهی پرداختیم در ادامه نکاتی را پیرامون ملاک ها و مبانی شیطانی در امر ونهی بیان می کنیم .
اول این که آن گونه که از آیات قرآن برمی آید ملاک مهم شیطان در امر به منکر تکیه بر حرص و آرزو و پندارهای باطل است واگر خداوند برای رشد آدمی او را به عدالت می خواند یعنی شناخت جایگاه خود وحرکت در مسیر رسیدن به نقطه کمال در این جایگاه
شیطان در مقابل برای انحطاط آدمی او را به هوس های خام و خیالات و پندارهای ناشدنی و موهوم می خواند که این نکته در اولین امر و وسوسه شیطان به روشنی به چشم می خورد
(فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدینَ
پس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا شرمگاهشان را که از آنها پوشیده بود در نظرشان آشکار کند. و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت منع کرد تا مباد از فرشتگان یا جاویدانان شوید.20 /اعراف)
شیطان به آدم می گوید اگر از درخت ممنوعه بخوری فرشته یا جاودان خواهی شد که هردو برای تحریک حرص آدمی از سویی وراندن او به سمت خیال پردازی وپندار باطل از سوی دیگر است آدم برخوردار از مقام خلافت الهی ومتنعم به انواع نعمت های الهی بود.
اما شیطان با برانگیختن حرص او و قانع نشدن به داشته هایش او را به بلند پروازی خام افکند ودرواقع با غافل کردن او از مقام والایی که خداوند به او عطا کرده است که حتی استعداد برتر شدن از فرشته در او هست اورا به سمت آرزوهای ناپخته برد.
دوم این که امر شیطان در مقابل اذن الهی بود وآدم در هنگام خوردن درخت بدون اذن واجازه الهی وبا وسوسه شیطان از این نکته غافل شد که بدون اذن خداوند هیچ کمالی برای هیچ موجودی امکان تحقق ندارد .
واین گونه نیست که هر علتی بدون نظر واراده الهی بتواند اثر بخش باشد و مهم تر از اسباب تکامل وحرکت ، اذن و مشیت الهی است که در پشت سبب وجود دارد وهیچ سببی بدون آن مشیت کارایی ندارد بنابراین شیطان درواقع آدم را به نگاه وعمل استقلالی وبدون لحاظ مبدء فراخواند.
وسوم این که شیطان با ابزار سوء ظن به خداوند متعال ،آدم را به سمت خوردن درخت کشاند چرا که گفت خداوند تورا منع نکرد مگر به این خاطر که مبادا فرشته ویا جاودان شوی واین در واقع نوعی بدگمانی را نسبت به خداوند کریم وحکیم ایجاد می کند.
که گویا نعوذ بالله خداوند ترس یا بخلی نسبت به آدم دارد که نگذاشت او از درخت جاودانه ساز بخورد.
بنابراین در جمع بندی ملاک ها و محورها و زمینه های امر شیطانی می توان گفت سه عنصر پندار و طمع ورزی های خام وخصوصا گریز از مرگ ،سوء ظن به خداوند ،ونادیده گرفتن اجازه الهی ،محورهاو مبانی ومحتوای اصلی اوامر شیطانی را تشکیل می دهند.
که همگی دراین نقطه اشتراک دارند که انسان را از اتکا واتصال به مبدء هستی وخداوندمتعال باز می دارد وعناصر خیالی وموهوم را جایگزین آن می سازد وانسان اسیر شیطان به جای اتکای به قدرت لایزال الهی تکیه بر ابزار واسباب وعمل بریده وغیر مرتبط با مبدء کمالات می کند
وبا پای چوبین می خواهد به مقصد برسد که البته چنین جهد وتلاشی ابتر وبی توفیق خواهد بود.
انشا الله این بحث را درنوشته بعد پی می گیریم .